سرباز اسلام

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

سرباز اسلام

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

چه باید کرد؟

مقدمه

واقعا" جای تأسف دارد که با این همه تأکیدی که اسلام بر تحصیل علم و تحقیق و تدبر دارد، وضعیت ما مسلمین چنین است که بسیاری از علوممان را از غرب میاموزیم و مهندسی معکوس بالاترین خلاقیت ما در بسیاری از زمینه هاست.وضع صنعت و علوم فنی و تجربی و حتی انسانی ما به گونه ایست که اگر کسی احادیث دعوت به کسب علم اسلام را خوانده باشد، هرگز باور نمیکند که کشورهای اسلامی امروز واقعا" اسلامی هستند.دوستان عزیز

با این همه فرمانی که به کسب علم و تحقیق و بررسی حقایق در اسلام وجود دارد اگر ما الگوی کسب علم برای جهانیان باشیم، کار چندان بزرگی نکرده ایم.

زمانی بزرگترین دانشمندان جهان، مسلمان بودند. زمانی بود که غربیها برای کسب علم به خاورمیانه میامدند و در کشورشان برای اینکه خود را اهل علم نشان دهند لباسهای دانشمندان مسلمان را میپوشیدند.ولی امروز دقیقا" وارونه شده است.علت چیست؟

به دنبال چراها...

بسیاری از جوانان ما به این مسئله فکر میکنند و این جای خوشحالیست.اینکه باید دلایل این پسرفت را در کجا بیابیم گزینه های مختلفی را در بر میگیرد:

۱.جستجو در تاریخ خود: این عمل کاریست بسیار عالی و اتفاقا" در قرآن و روایات بارها و بارها به نگریستن به شرح حال امم پیشین اشاره شده است:

أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ (یوسف:۱۰۹)

أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَکَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً(فاطر:۴۴)

فقط جوانان ما باید یادشان باشد که «تاریخ برای عبرت است» و مراقب باشند که به دام افراد تاریخپرست نیفتند.اینکه ما ذخایر تاریخی چندهزارساله داریم، بدان معناست که باید تاریخمان را موشکافی کنیم و عوامل اوج و حضیض مردم سرزمین خودمان را بشناسیم.این امر در مورد تاریخ اقلیم خودمان خیلی اهمیت دارد، زیرا تاریخ کشور ما و مسائل مربوطه با خلق و خوی ما همسانی بیشتری دارد تا بالفرض تاریخ چین.

۲.جستجو در تاریخ کشورهای پیشرفته و عوامل پیشرفتشان: این امر نیز کار نیکوییست و به ما کمک میکند تا بیشتر به راههای پیشرفت نزدیک شویم.آنچه ما در تاریخ اروپا میبینیم، نمونۀ بارزیست از آیات قرآن مبنی بر اینکه پیشرفت از آن کسیست که تلاش میکند:

وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم:۳۹)

إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ(رعد:۱۱)

در این بررسی میبینیم که اروپاییان که بنا به حرف کشیشانشان شپشها را مرواریدهای خدا میدانستند و بسیاری از علم آموزیها را کفر میدانستند، در پی دگرگونی و انقلاب صنعتی، خود را تا جایی بالا بردند که اکنون آنها چنانند و ما چنین.

۳.بررسی بیان علل از سوی غربیها: خود غربیها نیز، در مورد عوامل پیشرفت خود کتب فراوان نوشته اند.امروزه حتی کتبی که آنها در مورد تاریخ اسلام و ایران نوشته اند در بازار موجود است.

البته در مورد این سومی هم باید مراقب باشیم.غربیها معمولا" تمام حقایق را به ما نمیگویند. معمولا" در کتب این افراد تلاش برای القای تفکراتشان به ما وجود دارد.آنها میخواهند به ما بقبولانند که دین باعث پسرفت و عقب رفتن ماست.آنها تجربۀ خود از مسیحیت را به ما القا میکنند حال آنکه، برعکس سیستم کلیسا که آنها را از کسب علم باز میداشت و بسیاری از تحقیقات را تکفیر میکرد،اسلام خود بهترین مشوق به سوی کسب علم بود.

پیامبر اسلام(ص) میفرمایند: اطلبوا العلم و لو بالسّین. (علم را حتی اگر در چین بود طلب کنید.)

و نیز میفرماید: اطلب العلم من المهد الی لحد.(ز گهواره تا گور دانش بجوی)

همچنین قرآن کریم بارها ما را به تعقل و تفکر خوانده است و کفار را به خاطر تعقل نکردنشان سرزنش میکند:

وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ (بقره:۱۷۱)

پس حساب اسلام از حساب کلیسای کاتولیک اروپائیها جداست.اسلام نه تنها باعث پسرفت هیچ قومی نیست بلکه باعث پیشرفت شگفت اقوام عرب و ترک که مورخین امروزی آنان را اقوامی بیعلم و نادان میخوانند،نیز شد.

چاره جویی

در اینجا برخی راهها که با دانش ناقص خودم و با تحقیقات ناقصم به آنها دست یافته ام را بیان میکنم.منتظر راهنماییها و رهنمودهای دوستان عزیزم هستم.

۱.زنده کردن روحیۀ تحقیق: خود اروپاییها قبول دارند که بسیاری از علومشان را از کتابخانه های جهان اسلام بدست آورده اند.البته کاری که ایشان کرده اند این بوده است که علومی را که از جهان اسلام و یونان بدست آوردند را به مقدار زیادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند.این در حالی بود که در ایران و عثمانی و هند این علوم مورد توجه قرار نگرفتند.

باعث تأسف است که ما باید در برخی از کتب به نقل از اروپاییها بیاموزیم که باید به هر حقیقتی به دید نقد نگاه کنیم و حال آنکه این چیزیست که ما باید از اسلام بیاموزیم:

وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ (اسراء:۳۶)

همچنین در کتاب اصول کافی(معتبرترین کتاب شیعه)، اولین فصل در مورد عقل و جهل است. دین اسلام، ایمانی که به تقلید از دین پدر باشد را از ما نمیپذیرد و از ما میخواهد که وجود و یگانگی خدا و نبوت پیامبر و حقانیت معاد را با تحقیق بپذیریم.

دین اسلام در هیچ زمینه ای به ما اجازۀ پذیرفتن یک مسئله را نداده است.حتی در بحث ولایت نیز ما ابتدا باید با چشمانی باز،مشخصات ولی را بشناسیم و اگر با این مشخصات هخوانی داشت حکم ولی را گردن گذاریم.

پس جای حسرت است که چرا ما باید روشهای تحقیق را از غربیها بیاموزیم.

۲.داشتن صبر و حوصله: یکی دیگر از مشکلات ما نداشتن حوصله و صبر است.مثلا" فرض کنید قرار است پروژه ای را برای واحد درسی تحویل دهیم و برای اینکار سه هفته فرصت داریم. اکثر ما دو هفتۀ اول را با کمال خونسردی و بی حوصلگی فقط به پروژه فکر میکنیم و تازه در هفتۀ آخر و برخی هم در روزهای آخر وشب آخر روی پروژه کار میکنیم.حالا سؤال اینجاست که چرا اینگونه عمل میکنیم؟ خب موضوع اینستکه ما دو هفتۀ اول حوصله نمیکنیم روی پروژه کار کنیم.

باعث ناراحتی است که ما با وجود اینهمه آیات و روایاتی که در مورد صبر داریم؛ اینقدر بدون صبر و حوصله کارمان را انجام میدهیم.در قرآن در ۶۹ آیه از صبر سخن رفته است به عنوان مثال به موارد زیر توجه کنید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقرة:۱۵۳)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران:۲۰۰)

تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُواْ (اعراف:۱۳۷)

فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ(هود:۴۹)

سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (رعد:۲۴)

دوستان عزیزم،تحقیق و کار بدون حوصله،قاعدتا" سرسری خواهد بود.اگر ما سه روز روی یک تحقیق کار کنیم فقط تحقیق را آماده میکنیم ولی اگر یک ماه روی همان تحقیق کار کنیم دانشهای بیشتری نصیب ما میشود.

یکی از رموز پیشی گرفتن اروپاییان،از ما، در زمینۀ علم و صنعت، همین تحقیق کردن همراه با صبر و حوصله است.بیایید با حوصلۀ بیشتری به کسب علم که تنها راه پیشرفت ماست بپردازیم.

۳.داشتن پشتکار: یکی دیگر از رموز پیشرفت اروپاییان و درجا زدن ما پشتکار فراوانی است که این افراد دارند.عجیب اینجاست که در آیات و روایات اسلامی فراوان از مزایای ثابت قدم بودن سخن آمده است به عنوان مثال:

اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ (هود:۱۱۲و شوری:۱۵)

ولی با این وجود این اروپاییها بودند که در علم و صنعت از خود پشتکار نشان دادند.ای کاش ما به جای شناختن خوانندگان و بازیگران مختلف غربی، آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی به آفریقا، به صحرای الجزایر، به استرالیا میرود؛ تمام عمرش را در محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی و کمال پیری درباره ی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخکهای (مورچه های) دیگر آنرا دریافت میکنند و چون عمر را به پایان میبرد، دخترش کار و فکر او را دنبال میکند این نسل دوم زن اروپایی در سن پنجاه سالگی به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه میگوید : «من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه او را یافته ام.»(به نقل از کتاب "فاطمه فاطمه است" تألیف دکتر شریعتی)

بله، این یعنی پشتکار.من نمیدانم چرا برخی جوانان ما فکر میکنند، علت پیشرفت و ترقی غربیها،نوع لباس پوشیدن و کاباره ها و خوانندگان آنهاست!!

۴.حداکثر استفاده از حداقل امکانات: یکی دیگر از مسائل مهم اینستکه، ما انتظار داریم که ابتدا یک کتابخانه یا آزمایشگاه بسیار بزرگ و مجهز در اختیار ما بگذارند؛تا ما تحقیق و پژوهش خود را، آغاز کنیم.واقعا" این مسئله برای خیلی از جوانان ما، مشکلی شده و به آنان القا میکند که دانشهای فیزیکی و شیمی و نیز تحقیقاتیشان هیچ است.

اگر به زندگی دانشمندان بزرگ غرب،که عامل انقلاب صنعتی بودند نگاه کنیم؛میبینیم که اکثر آنها نیز در حداقل امکانات و فقر زیاد زندگی میکردندولی پشتکارشان باعث موفقیتشان شد.آیا ما از آنها کمتریم؟

۵.داشتن خلاقیت: یکی از نکاتی که در پیشرفت ما مؤثر است،داشتن خلاقیت در کارهاست. برای نیل به این هدف به نظر این حقیر بهتر است دانش پژوهان ما،به کتب درسی مربوط به امتحان بسنده نکنند و سعی کنند بیشتر از فکر خود کار بکشند.

به عنوان مثال میتوانیم برای مسائل مختلف فیزیک و شیمی،شرایط سادۀ آزمایشگاهی ایجاد کنیم تا بحث را بهتر درک کنیم.میتوانیم سؤالات برنامه نویسی و ریاضیات را از چند راه حل مختلف حل کنیم، تا ذهنمان بازتر شود.میتوانیم برای پیشرفت در ادبیات،متون کهن را مطالعه کنیم و سعی در یافتن انواع صناعات ادبی در آنها کنیم.برای فهم بهتر زبان(متون)،میتوانیم به تجزیه و ترکیب جملات مختلف در جاهای مختلف بپردازیم.برای پیشرفت در یک زبان خارجی هم میتوانیم به خواندن متنهای مختلف به آن زبان و نیز گفتگو به آن زبان، بپردازیم.

۶.آموختن زبانهای خارجی: دوستان عزیزم به نظر بنده،برای هر مسلمانی الزامیست که دو زبان را به غیر از زبان مادری، فرابگیرد.یکی زبان عربی که به وسیلۀ آن باید متون دینی را مطالعه کنیم و دیگری زبان انگلیسی که بیشتر متون علمی روز به آن زبان نوشته میشوند.یادمان باشد که پیامبر اسلام فرموده است که برای کسب علم به دورترین نقاط جهان نیز سفر کنیم و برای نیل به این هدف باید به زبان بین المللی آشنا باشیم.

۷.تصفیه کردن: یکی از نکاتی که میخواهم به دوستانم گوشزد کنم، اینستکه درست است که اروپاییها از ما به لحاظ علمی و صنعتی پیش هستند ولی این دلیل نمیشود، ما هر کاری که آنها کردند،فورا" پیروی کنیم.قرآن میفرماید:

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زمر:۱۸)

الان شما نگاهی به سطح جامعه بیندازید.جوانان ما همگی دوست دارند از محصولاتی که تولید کشورهای غربی یا چین و کره و ژاپن هستند، استفاده کنند؛ولی آیا همانقدر هم به این فکر میکنند که خودشان آن محصولات را با همان کیفیت تولید کنند؟و اگر فکر میکنند چه قدمی در این راه برمیدارند؟؟

اکنون در کوی و برزن، آخرین فیلمها و موزیکهای روز دنیا،به همراه تعداد سرسام آوری از فیلمهای مستهجن،در اختیار جوانان این مرز و بوم قرار میگیرد؛اما چه کسی دیده است که یکی از این فروشندگان محترم برود جلوی درب دانشگاه،جلوی دانشجوهای فنی را بگیرد و بگوید:«آقایون و خانمهای دانشجو،دیشب یک فیلم از ماهواره ضبط کردم که ساخت یک آی سی،رو در شرایط آزمایشگاهی نشون میداد.» چرا؟ واقعا" چرا این قاچاقچیان محترم(!!) به جای قاچاق فیلم و موزیک،کتب علمی و محرمانۀ غربیها را قاچاق نمیکنند؟؟(لازم به ذکر میدانم که وقتی ما یک آلیاژ یا یک قطعۀ الکترونیکی را از یک فروشندۀ خارجی میگیریم، او تمام خواصش را به ما نمیگوید و معمولا" در کتب راهنما نیز تمام این خواص ثبت نمیشوند.)

چرا قاچاقچیان محترم،به جای دزدیدن بیفرهنگیهای غرب و فروختنشان در ایران،روش ساخت آلیاژها را نمیدزدند؟ پاسخ اینستکه مردم ما از غرب، به همان تفاله هایش بسنده میکنند. مردم ما، به جای اینکه برای بدست آوردن روش ساخت فلان آلیاژ و خواص فلان ترانزیستور،سر و دست بشکنند(!)،برای خریدن لباسهای مدل اروپایی و خریدن فیلمهای روز،چانه میزنند.

غربیها در فیلمهایشان دانشجوهای درسخوان و اندیشمندشان را به ما نشان نمیدهند.فیلمهای آنها معمولا" محصلی را نشان میدهد که تازه به بلوغ رسیده یا جلوۀ مرگباری از آخرالزمان یهودی و ظهور یک منجی عجیب و غریب را به نمایش میگذارد یا سعی میکند به شکلی گروهی از مخالفین آمریکا را ، آدمکش و تروریست جا بزند.ولی فیلمهای غربیها دانشجویانی را به ما نشان نمیدهند که شب و روز را در کتابخانه و آزمایشگاه یا در حال تحقیق در صحرا و جنگل میگذرانند.کسانی که عامل پیشرفت غرب هستند اینها هستند نه شخصیتهای آنچنانی فیلمهای ... .در این مورد در پست ما حق نداریم بحث شد.

از سوی دیگر دوستانی که مطالعاتی در زمینه های روانشناسی،فلسفه،ادبیات و کلا" علوم انسانی دارند نیز، بد نیست مراقب باشند که تحت القائات غربیها قرار نگیرند.زیرا آنها بسیاری از تفکرات منجر به فساد و بیدینیشان را با استفاده از علوم انسانی جار میزنند!!!

دوستان عزیزم، بیایید هر چه غربیها به خوردمان میدهند را نپذیریم.بیایید از هر چیزی خوبش را بگیریم و تفاله اش را دور بریزیم.فسادهای غرب عامل پیشرفت آنها نیست.

۸.مسئولیت توپ فوتبال نیست: یکی از مشکلات ما،اینستکه همیشه منتظریم که کس دیگری بیایید و تمام مشکلات را حل کند، تا تازه ما شروع به کار و تلاش کنیم.به هر کس میگوییم عملکردت را اصلاح کن فورا" میگوید برو اول به فلانی و فلانی که از من بالاترند بگو. اینطوری هیچ نمیشود.این میشود پاس دادن مسئولیت به دیگران.یادمان باشد که پیامبر اسلام(ص) فرمودند:

کلکم راع و کلکم مسئول (تمام شما نگهبانید و تمام شما مسئولید)

و نیز یکی از سخنان معروف مرحوم آیت الله خمینی،رهبر فقید انقلاب اسلامی، این بودکه: ما مأمور به وظیفه هستیم ،نه نتیجه.

دوستان خوبم،باید به خاطر داشته باشیم که ما خودمان باید وظیفۀ شرعی و انسانی خود را در قبال جامعه انجام دهیم.حال اینکه دیگرانی که از ما بالاتر یا پایینترند یا همسطح ما میباشند کارشان را درست انجام بدهند یا ندهند، نباید در میزان عملکرد ما اثر منفی بگذارد.

واقعا" جای شگفتیست که برخی از نوابغ این سرزمین بعد از گرفتن بورس میروند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند.چرا؟ برای اینکه در آنسوی دنیا پول و آزادی خیلی بیشتر است! این در حالیست که امثال گالیله برای شروع انقلاب صنعتی جان خود را نیز در طبق اخلاص قرار دادند.جناب گالیله هم میتوانست با یک سفر دریایی ساده، به خاک عثمانی بیاید.جایی که هرگز اورا بخاطر در حرکت خواندن زمین،تکفیر و زندانیش نمیکرد؛ اما گالیله نمیخواست علمش را خرج مسلمین کند، میخواست دانشش را صرف میهن خود نماید.کاش این مغزهای فراری یادی هم از گالیله میکردند. آیا در ایران بدتر از آن میخواهد به سرشان بیاید؟!!!

همۀ ما جوانان مسلمان و ایرانی خواستار پیشرفت اسلام و ایران هستیم؛پس باید تلاش در این راه را یک وظیفه بدانیم.اگر دیگران به وظیفۀ خود عمل نکنند هم باید راهمان را با عزم راسخ پیش بگیریم.

دوستان من،ما همیشه از اینکه چه باید «بکنند»، سخن میگفتیم ولی اینبار حرف از این است که چه باید «بکنیم».اینکه به خلاقیت جوانان ارج نمینهند،پارتی بازی غوغا میکند،بودجۀ تحقیقات کافی نیست و...؛درست ولی ما باید راه خود را با پشتکار ادامه دهیم.مدیران و مسئولین فردای مملکت، شما جوانان و نوجوانان عزیز هستید.اگر این مسائل را بد میدانید،وقتی خودتان مسئول شدید، آنها را تکرار نکنید.

۹.آچار فرانسه نباشیم: یکی دیگر از مسائلی که اثر منفی بر پیشرفت تحصیلات ما میگذارد همین بحث آچار فرانسه بودن است!! دانشجوی عزیز ما برای یک رشته،بالفرض دندانپزشکی،برگزیده شده است؛ولی بیش از اینکه به رشتۀ خود بپردازد به مسائل حاشیه ای میپردازد:وضعیت آزادی در دانشگاه،آزادی بیان،وضعیت سلف،عملکرد کمیتۀ انضباطی،بررسی صلاحیت یا عدم صلاحیت حکومت کشور،وضعیت ترافیک شهری،تحقیق پیرامون مکاتب مختلف،شرکت در گفتگوهای بر و بچ اینوری و اونوری و در برخی موارد هم در کنار رشتۀ خود به برخی چیزهای دیگر هم علاقه دارد و سر از کلاس مدار منطقی و تاریخ فلسفه در میاورد.خب اینجا این سؤال مطرح میشود که این دانشجوی عزیز اگر تمام انرژِی خود را روی مباحث مربوط به رشتۀ خودش متمرکز میکرد و جای کمتری برای فوق برنامه ها میگذاشت، موفقتر نبود؟

یکی از ایرادهای ما که از همان بحث بی حوصلگی،نشأت میگیرد اینستکه ما میخواهیم، در آن واحد هم سیاستمدار باشیم،هم فیلسوف،هم تاریخدان،هم سخنران،هم ادیب،هم مهندس،هم دکتر و ...! بهتر اینستکه ما در یک زمینه به طور کامل استاد شویم و در کنار آن در یکی دو زمینه مطالعه کنیم؛ نه اینکه بخواهیم در ده رشته به مقام استادی و دکترا برسیم!

۱۰.احتراز از فرقه ها و ایسم ها: یکی از بلاهایی که به خصوص در دانشگاه، دامنگیر جوانان عزیز ما میشود همین بحث فرقه هاست.این فرق گاهی سیاسی،گاهی مذهبی،گاهی ضدمذهبند و گاهی در قالب نژادپرستی نمود میکنند.برای مثال بحث پانها بود که پیش از این بدان پرداختیم.

این فرقه ها،معمولا" از احساسات جوانان سوءاستفاده میکنند و توان و انرژی آنها را صرف مقاصد موهوم خود میکنند.جای تأسف است که گروه زیادی از دانشجویان ما را این اراذل به تملقهای دروغین به سمت خود میکشانند و زمانی را که دانشجو میتواند صرف تحقیق و مطالعه کند را میمیرانند.در برخی موارد هم که کار را به درگیری میکشانند و دانشجوها را سپر بلا قرار داده، آنها را وسیله برای شاخ و شونه کشیدن برای طرف مقابل قرار میدهند.

اینکه جوانان ما به فکر وضعیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور باشند،اینکه بخواهند بدنبال ارتباط با خدا باشند،اینکه به وطن خود علاقه نشان دهند؛ همگی خوبست ولی دوستانم همانطور که تا مطمئن نشوید یک پزشک، واقعا" پزشک است به او مراجعه نمیکنید؛سعی کنید که با چشمانی باز و بعد از مطالعات کافی وارد سیاست و گروههای غیر متعارف شوید.در ضمن سن ۱۸تا ۳۰ بهترین فرصت برای پیشرفتهای علمیست.شما همیشه برای سر و سامان دادن به وضعیت سیاسی کشور فرصت دارید.یادمان باشد بالاترین وظیفۀ یک دانشجو درس خواندن و تحقیق است.

۱۱.مدیریت زمان: یکی از مسائل مهم برای ما مدیریت زمان است.اینکه بسیاری از مطالعات ما صرفا" در ایام امتحان، صورت میگیرد(که این خود در ناچیز بودن معلومات ما پس از برگزاری امتحان، بسیار مؤثر است.) ناشی از نداشتن مدیریت زمان است.برای مثال برای برخی جوانان مذهبی ما، برنامۀ روزانه به شکل زیراست:

ساعت ۵:۰۰ بلند میشن و نماز صبح رو میخونن؛بعد میخوابن و ساعت ۶:۴۵راهی محل تحصیل میشن.ساعت ۱۳ به خونه برمیگردن تا نهار بخورن و یه استراحتی بکنن ساعت میشه ۱۵.ساعت ۱۵ تا ۱۷:۳۰ رو درس میخونن. با اذان مغرب راهی مسجد میشن و بعد از نماز عشاء هم هیئت و کلاس قرآن. اینطوری حدود ساعت ۲۱ به خونه میرسن تا ساعت ۲۲:۳۰ یک شامی میخورن و اگر حالی باشه یه درسی هم میخونن و بعد هم میخوابن.با این فرم برنامه، ایشون تا در طول شبانه روزحداکثر ۴ ساعت درس میخواند.(البته گروهی دیگر نیز که مذهبی نیستند زمانشان را با دیدن فوتبال و اینترنت و ... میکشند!)

برنامۀ فوق(یا در واقع بی برنامگی فوق) ناشی از عدم مدیریت زمان است.برای اصلاح این برنامه،به عنوان مثال، بهتر است بعد از خواندن نماز صبح به مطالعۀ دروس حفظی بپردازد.در زمانهای رفت و برگشت به محل تحصیل نیز میتوانیم با خود یادداشتیهای مهم را همراه داشته باشیم و بخوانیم.برای رفتن به هیئت، بهتر است، پربارترین و مفیدترین آنها را انتخاب کند و در جلسات هفتگی آن شرکت کند، نه اینکه شنبه شب به هیئت انصار برود،یکشنبه شب هیئت محبین،دوشنبه شب مکتب المقربین و همینطوری برنامه را تا آخر هفته پر کند.یادمان باشد،تحصیل علم از بالاترین عبادتهاست.چنانکه یک ساعت تفکر مؤمن را با سالهای عبادت(مستحب) برابر دانسته اند.پس بهتر است به کسب علم را فدای چیزهای دیگر نکنیم.

اگر منوی نظرات باز نشد اینجا کلیک کنید

خدای یگانه از زبان آخرین پیامبرش



آنچه آوردم گزیده ای از سخنان قصار حضرت محمد(ص) در کتاب نهج الفصاحة است:

۱.اگر میخواهید نزد خدا خداوند منزلتی والا یابید خشونت را با برداباری و محرومیت را با عطا تلافی کنید.

۲.خداوند ملّتی را که حق ضعیفان خود را نمیدهند پاک نمیگرداند.

۳.خداوند به صورت و اموال شما نمینگرد بلکه به دلها(=باطن) و اعمال شما مینگرد.

۴.در موقع آسایش خدا را بشناس تا در موقع سختی تو را بشناسد.

۵.کسی که از گناه توبه میکند مانند کسی است که مرتکب گناه نشده است و کسی که از گناه آمرزش میطلبد و دوباره مرتکب آن میشود ؛ خدای خود را مسخره میکند.

۶.خدا را نزد بندگانش محبوب سازید تا شما را دوست بدارد.

۷.خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ؛ بخشنده است و بخشش را دوست دارد ؛ پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.

۸.خداوند راستگوست ؛ با او راست باش.

۹.بدکاری که به رحمت خدای بلندمرتبه امید دارد از عابد مأیوس ، به خدا نزدیکتر است.

۱۰.هر کس در حضور مردم نماز خود را نیکو کند و به خلوت رود آنرا بد بجا آورد، این اهانتیست که به خدای خود میکند.

۱۱.از جمله عباداتهای نیکوی انسان، خوش گمان بودن به خداست.

۱۲.بدترین گناهان کبیره ، بد گمانی به خداست.

۱۳.به درستیکه خوش گمانی به خداوند از نیکویی عبادت است.

۱۴.خداوند فرشته ای دارد که هنگام نماز بانگ میزند ای آدمیزادگان برخیزید و آتشهایی را که (بواسطۀ گناه) بر خویشتن افروخته اید با نماز خاموش کنید.

۱۵.هر کس از خدا چیزی نخواهد ، خدا از او خشمگین میشود.

۱۶.دو رکعت (نماز) کسی که متوجه خدا باشد بهتر از هزار رکعت (نماز) کسیست که از خدا غافل است.

۱۷.اصاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.

۱۸.جهادگر کسی است که در اطاعت خدا با نفس خود به جهاد بپردازد.

۱۹.خدای را چنان عبادت کن که گویی او را میبینی. اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند.

۲۰.دانش انسان همین بس که خدای یگانه را بپرستد و نادانی انسان همین بس که دلبستۀ نظر خود باشد.

۲۱.اگر مردی از روز تولدش تا روز مرگش ،در پیرمردی، برای جلب رضایت خدا بر چهرۀ خویش بغلطد(یعنی به سختی عبادت کند)؛ عمل خود را در رستاخیز کوچک خواهد شمرد.

۲۲.وقتی بنده از خدا بترسد خدا همه چیز را از او بترساند و اگر بنده از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز بترساند.

۲۳.اگر از روی تقوای خدا ، از چیزی درگذری خداوند بهتر از آنرا به تو خواهد داد.

۲۴.خدا را از فضل او طلب کنید زیرا خدا دوست داردکه از او بخواهند و افضل عبادات انتظار فرج است.

۲۵. از خدا علمی سودمند بخواهید و از دانشی که سودی ندهد به خدا پناه ببرید.

۲۶.هر کس چهل صبحگاه (شبانه روز) برای خدا خالص شود چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری شود.

۲۷.اگر روزی بر من بگذرد و در آن روز دانشی نیاموزم که مرا به خداوند نزدیک کند طلوع آفتاب ان روز بر من مبارک مباد.

۲۸.رضایت هیچکس را در خشمگین کردن خداوند مجوی.

۲۹.بهترین کارها نزد خدا دوست داشتن و دشمن بودن در راه خداست.

۳۰.نشانۀ دوست داشتن خدای بلند مرتبه علاقه به یاد(ذکر) اوست و نشانۀ نفرت از خدای عزّوجلّ نفرت از یاد(ذکر) اوست.

۳۱.گروهی که با هم به یاد(ذکر) خدای بلندمرتبه بنشینند ، برنخیزند مگر آنکه به ایشان گفته شود: «برخیزید که خدایتان آمرزید و بدیهاتان را به نیکی تبدیل فرمود.»

۳۲.سه کسند که خداوند بلند مرتبه دعایشان را رد نمیکند: آنکه فراوان یاد خدا کند ، ستمدیده و پیشوای دادگر.

۳۳.ساعتی بدون ذکر خدا بر آدمیزاد نگذرد مگر آنکه در روز قیامت حسرتش را بخورد.

۳۴.رحمت خدا صد جزء است. یک جزء را میان خلق تقسیم فرموده و نود و نه جزء را برای رستاخیز نگهداشته است.

۳۵.کسی به بهشت میرود که که امید آن دارد و کسی از جهنم دور میماند که از آن بیمناک باشد و خداوند به کسی رحم میکند که (خود آن شخص در حق دیگران) رحم میکند.

۳۶.هر گناهی را ممکن است خدا ببخشد مگر کسی که به حال شرک بمیرد یا مؤمنی را بکشد.

۳۷.شرک در امت من از گذر کردن مورچه از کوه صفا در شب تاریک نهانتر است و نزدیکتر از همه (به شرک) آنستکه چیزی از ستم را دوست داری یا چیزی از عدل را دشمن داری.

۳۸.بخشش خدا، از گناهان تو بزرگتر است.

۳۹.خداوند بندگانی دارد که آنها را برای (رسیدگی به) نیازهای مردم خلق فرموده است.

۴۰.خدا برای هرکه نیکی خواهد او را در کار نیک دانا و به دنیا بی اعتنا کند و عیوبش را به وی بنمایاند.

توجه:دوستانی که برای باز کردن منوی نظرات مشکل دارند اینجا کلیک کنند

دعای کمیل: درس سخن گفتن با خدا

دعای کمیلی که من شناخته ام

 دعای کمیل بنا به روایتی دعای پیامبر زندۀ خدا خضر(ع) است که امام علی(ع) آنرا به کمیل آموختند.

 دعا مثل تمام کارهای یک مؤمن با این جمله آغاز میشود: بسم الله الرّحمن الرّحیم

در ادامه خدا را به صفات نیکویش سوگند میدهد تا به خواهشش توجه فرماید:

 

 ای خدای یگانه! من به راستی از تو خواهش میکنم به وسیلۀ بخشایشت که برهمه چیز احاطه دارد و به نیرویت که با آن بر همه چیز غلبه نموده ای و هر چیزی در برابر آن خاضع است و هر چیزی در برابر آن ناچیز است...به اسمهایت که ارکان هر چیزی را پر نموده است و به علمت که بر هر چیز احاطه دارد... ای نور ای پاک ای نخستین ازلیان و واپسین آخران

 

 اینجا در همان ابتدای دعا از خدا خواهش میکنیم که گناهان ما را ببخشد . اینجا حقیقت گناهان در قالب جملات بیان میشوند:

 

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که پاکیها را از هم میپاشاند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که سرزنش را فرود میاورند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که نعمتها را تغییر میدهند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که دعا را زندانی میکنند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که بلا نازل میکنند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که امید را قطع میکنند

 خداوندا بر من ببخش هر گناهی را که کرده ام و هر خطایی که انجام داده ام.

 

شاید سؤال شود که چرا اینقدر زود سر اصل مطلب میرویم و از خدا درخواست بخشش میکنیم. در پاسخ باید توجه شما را چهارمین بند از این همین بخش از دعا توجه کرد برخی گناهان راه را بر استجابت دعا میبندند میگوییم خدایا بر آن گناهان را ببخش تا دعایم پذیرفته شود. در ادامه میگوید:

 

خدایا با یادت به تو نزدیک میشوم و خودت را نزد خودت به واسطگی میخواهم و به وسیلۀ بخششت خواهشت میکنم که من را به خویش نزدیک کنی...

 

 اینجا میبینیم که تفکر شیعه نیز بین انسان و خدا فاصله ای قائل نیست و خود خدا را نزد خودش به شفاعت میخواهد در ادامه:

 خدایا از تو خواهش میکنم ، خواهش کسی که احتیاجش زیاد شده و نیازش را به هنگام سختیها بر تو فرو میاورد ... خدایا بر گناهانم بخشنده ای و بر زشتیهایم پوشاننده ای و بر عمل زشتم نیک گرداننده ای نمیابم! نیست خدایی جز تو پاکی و من ستایشت میکنم ؛ «بر خود ظلم کردم» و با نادانیم جرأت یافتم و دلم آرام گرفت به یاد قدیم نو بر من و منتی که بر من نهادی خدای من مولای من چه زشتیها که پوشاندی چه بلاهای سنگین که برگرداندی ...و چه ثناهای نیکویی که اهل آن نبودم گستراندی ... پس به عزتت که عمل زشتم راه دعایم را بر تو نبندد و منرا با رازهایی از من که میدانی رسوا نکنی

 

 این بخشها که گذشت نیز همان راه قسمت بالا را میرود. خاصیت جالب این دعا درسهای خداشناسیست که ما گاهی فراموششان میکنیم مثلا گاهی فراموش میکنیم که جز خدا هیچ کسی را نداریم:

 

 خدای من و پروردگار من جز تو چه کسی را دارم تا از او خواهش کنم که بدحالیم را برطرف کند؟ ... خدای من و مولایم دستوری بر من جاری کردی که در آن خواهش نفسم را پیروی کردم ... دلیلی نیست برای من در آنچه انجام شده در قضای(خواست) تو ... به سوی تو آمده ام ای خدای من بعد از کوتاهی و زیاده رویم «بر خودم» ، در حالی که پوزشخواه ، پشیمان ، شکسته ، عفوخواه ، آمرزش طلب ، بازگشت کنان ، اقرارکننده ، دل نهاده و اعتراف کننده هستم و از آنچه کرده ام گریزگاهی نمیابم و نه پناهگاهی که در کارم بدان روی آورم ، مگراینکه عذرم را بپذیری و منرا بر گسترۀ بخششت وارد کنی. خداوندا ! پس عذرم را بپذیر و بر سختی حالم ببخش و از بند سخت گناهانم رهاییم بخش . ای پروردگار به ناتوانی بدنم و نازکی پوستم و باریکی استخوانم رحم کن. ای کسی که آفرینشم و یاد من و تربیت و نیکویی و غذادادنم را آغاز نمودی بواسطۀ همان بخشش اولیه ات بر من عطا کن.

 

 بند بالا به غیر از آموزش بخشی از خداشناسی اسلامی ، طرز خواهش کردن از پروردگار عالم را به ما یاد میدهد. در ادامه است که دعا وارد بخشهایی میشود که افرادی که عاشق مناجات هستند از آن خوششان میاید . اینجا در واقع بخش اصلی دعا آغاز میشود:

 

ای خدای من و آقا و پروردگارم

آیا منرا بعد از اقرار به یگانگیت

و پس آنکه قلبم از شناخت تو مستحکم شده است

و زبانم به یاد تو گویا گردیده

و ضمیرم به دوستیت اعتقاد یافته

و پس از اعتراف صادقانه و دعای خاضعانه ام برای پروردگاری تو

در آتش رها میکنی ؟

هرگز! تو بخشنده تر از آنی که کسی را که پرورش داده ای ضایع کنی...

 

ای کاش میدانستم ! ای خدای من و آقا و مولایم ! آیا آتش دوزخ را مسلط میکنی بر رخسارهایی که برای بزرگواریت به سجده افتاده اند

و بر زبانهایی که به یگانگیت صادقانه و به سپاسگذاریت مدح کنان گویا شده

و بر قلبهایی که با یقین به خداوندیت اعتراف کرده اند

و بر نهادهایی که از دانش به تو سرشار شده تا آنکه خاشع گردیده اند

و بر اعضا و جوارحی که به سوی مراکز پرستشت شتافتند و به آمرزش طلبی از سوی تو اشاره کرده اند

 

چنین گمانی بر تو نیست

 

در ادامۀ متن دعا آمده است عذاب دنیا که عذابی زودگذر است نمیتوانیم صبرکنیم پس چگونه بر عذاب آخرت صبر کنیم؟! همانطور که گفتم دعایی که از معصومین به ما رسیده است فوق العاده آموزنده تر از مناجاتهای سایرین است:

 

 پس چگونه است صبر من در برابر بلای(عذاب) آخرت و بزرگی بدیهای درون آن(درون جهنم)؟ و آن بلاییست که مدتش طول میکشد و تخفیف داده نمیشود از اهلش زیرا آن جز از خشم و مجازاتت نیست و این چیزیست که آسمانها و زمین تاب آنرا آن را ندارند . ای آقای من! پس چگونه است حال من و من بندۀ ناتوان و خوار و ناچیز و فقیر و درماندۀ تو هستم ای خدا و پروردگار  و آقا و مولایم از کدام امر بر تو شکوه کنم؟ و از کدامشان ضجه زنم و گریه کنم؟ از عذاب دردناک و شدتش ، یا طولانی بودن بلا و مدتش؟

 

یک سؤال: اگر در آخرت به واسطۀ گناهانتان مجبور باشید با کفار همنشینی کنید ، چه میکنید؟

 

پس اگر منرا برای مجازات همردیف دشمنانت قرار دهی ... و جدایی افکنی بین من و دوستانت ؛ ای خدا و آقا و مولا و پرودگار من

گیرم که بر عذابت صبر کنم چگونه بر فراقت صبر کنم؟

گیرم که بر گرمای آتشت صبرکنم چگونه بر «نگاه به سوی بخششت» صبر کنم؟

یا چگونه در آتش منزل کنم در حالی که امیدم گذشت توست است؟

 

پس به عزتت سوگندی صادقانه یاد میکنم ای آقا و مولای من اگر من را (در آن حال) گویا و ناطق رها کنی ؛ بین اهل آن همچون دردمندان ضجه میزنم و همچون فریادرس خواهان به درگاهت بانگ میزنم و همچون عزیز گمکردگان بر تو میگریم ! و هر جا که باشم با صدای بلند میخوانمت: ای سرپرست مؤمنان ای بالاترین آرزوی عارفان ای فریادرس فریادخواهان ای عزیز دل راستگویان و ای خدای جهانیان...

 

 ای خدای من و سپاسگذار تو هستم ، در آنجا(دوزخ) میشنوی صدای بندۀ مسلمانی(توجه دارید که اسلام دین تمام انبیاست و در هر عصری اسمی داشته چون یهودیت و مسیحیت ، پس بکار رفتن واژۀ مسلمان از سوی خضر(ع) عجیب نیست ) به خاطر مخالفتش زندانی شده است و مزۀ عذاب جهنم را به کیفر نافرمانیش و بین طبقات دوزخ به جهت جرم وگناهش و شیون میکند به سوی تو ، شیون آرزومند به رحمتت ، و به زبان اهل توحیدت بر تو ندا میزند و به پروردگاریت توسل جسته است. ای مولای من،

 پس چگونه در عذاب باقی میماند و او به بردباری و رأفت و رحمت بی پایانت امیدوار است؟

و چگونه آتش شکنجه اش میدهد و او آرزومند بخشش و بخشندگیت است؟

یا چگونه شرارۀ آتش او را میسوزاند و تو صدایش را میشنوی و جایش را میبینی؟

یا چگونه شرارۀ آتش او را احاطه میکند و تو میدانی که ناتوان است؟

یا چگونه بین طبقات جهنم مضطرب بماند(قل قل بزند) و تو بر صداقتش آگاهی؟

یا چگونه مأمورین دوزخ زجرش دهند و او تو را با صدای «ای پروردگارم» صدا میزند؟

یا چگونه امید به فضل تو در آزادی از آتش دوزخ داشته باشد و تو رهایش کنی؟

 

هرگز! چنین گمانی بر تو نیست ...

 

 تا اینجا جزء نخست بخش اصلی دعا به پایان میرسد ، ولی این سخنان به هیچ وجه بدان معنا نیست که ما میخواهیم با این حرفها العیاذبالله خدا را با چربزبانی قانع کنیم که ما را علیرغم گناهان فراوانمان بر خلاف عدالتش(که از نظر شیعه یک اصل دین است) از مجازات برهاند. در واقع آنچه تا اینجای دعا میگوید پیشگفتاری بلند و بالا بود برای بخش بعدی دعا:

 

 به یقین سوگند میخورم که اگر دستور به عذاب منکرانت نداده بودی و دشمنانت را به جاودان کردن (در عذاب) حتمیت نداده بودی ؛ آتش را سرد و سلامتبخش قرار میدادی و هیچکس را در آن قرارگاه و جایگاهی نبود ولی تو که اسمهایت پاکند سوگند یاد فرموده ای که آنرا از همۀ کافران جنی و انسی پر کنی و دشمنانت را در آن جاودان کنی و تو که ستایشت بزرگ است ابتدا فرمودی: ... آیا کسی که مؤمن است چون کسی است که کافر است ؟ برابر نیستند.

 

این بخش کوتاه از دعا که ،هرکس یکبار قرآن را خوانده باشد آیات قرآن را در بند بند آن میبیند، نشانگر آنست که ما مجازات گناهان خود را بدیهی و حتمی میدانیم.

 ما از طرفی میگوییم خدایا چگونه میخواهی مایی که به تو ایمان آورده و به تو عشق میورزیم را با دشمنانت در یکجا قرار دهی؟ و از سوی دیگر اعتراف داریم که خداوند سوگند یاد فرموده که در قیامت تمام گناهکاران را عذاب دهد. اکنون چاره چیست؟ خب مایی که جز خدا کسی را نداریم به جز از خدا نمیتوانیم یاری بخواهیم و چارۀ گناه آنستکه پیش از مرگ بخشیده شود زیرا پس مرگ دیگر استغفار سودی ندارد. پس از تنها کسی که در دنیا داریم درخواست عفو میکنیم:

 

  خدای من و آقایم پس از تو خواهش میکنم

بواسطۀ قدرتت که مقدرات را با آن ایجاد کردی

و بواسطۀ قضایی که آنرا حتمی قرار دادی و بر طبق آن داوری کردی

و غالب شدی بر هر کس که قضا و قدر را بر او اجرا کردی

که در این شب و در این ساعت(این لحظه) بر من ببخشی هر خطا و هر گناهی که انجام دادم و هر زشتی که پوشاندم و هر نادانی که کردم ، پنهان یا عیان انجامش دادم ، مخفیش کردم یا آشکارش نمودم ، هر بدی که نویسندگان گرامی(فرشتگان ثبت اعمال انسان) را به نوشتنش دستور دادی و موکلشان کردی که آنچه از من است را حفظ کنند و آنها را شاهدانی بر اعضایم قرار دادی و خودت بالاتر از ایشان مواظب من بودی...

 

 بخش اصلی دعای کمیل اکنون گذشت و در ادامه دعاها و خواهشهایی است که که در یک کلام به ما میاموزند که چه چیزهایی از خدا بخواهیم که خواندنش را به همه توصیه میکنم! در پایان دعا با خواهشهایی توأم با سپاس و ستایش خدا به پایان میرسد:

 

ای که زود خوشنود میشوی ، بر کسی که جز دعا ندارد ، رحم کن ؛ بدرستیکه آنچه بخواهی میکنی.

 

ای کسی که اسمش دارو و یادش درمان و فرمانبرداریش بی نیازیست ؛ بر کسی که سرمایه اش امید و سلاحش گریه(التماس) است رحم کن.

 

ای تمام کنندۀ نعمتها! ای برطرف کنندۀ بلاها! ای نور ترسیدگان در تاریکی! ای دانایی که نیاموخته ای! درود فرست بر محمد(ص) و خاندان محمد(ص) و با من چنان که من هستم رفتار نکن (و با من چنانکه خودت هستی رفتار کن ) و درود خدا بر پیامبرش و پیشوایان بابرکت ازخاندانش و خدا سلام فرستد ، سلامی بسیار.

 

اینجا ممکن است برخی دوستان راجع به صلوات فرستادن خضر(ع) بر پیامبر اسلام بپرسند. در پاسخ باید بگوییم که :

 

۱. خدا و ملائکش بر پیامبر اسلام درود میفرستند چه رسد به پیامبران (سورۀ احزاب آیۀ ۵۶)

۲. پیامبران خدا از فلسفه و سلسلۀ نبوت آگاه بوده اند و پیامبر آخرالزّمان و امامان را میشناختند زیرا این پیامبران و پیشوایان الهی از فلسفۀ خلقت بوده اند و وسیلۀ خدا برای هدایت خلق. پس بیشک خضر(ع) هم پیامبر اسلام را میشناخته و میشناسد