سرباز اسلام

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

سرباز اسلام

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

دعای کمیل: درس سخن گفتن با خدا

دعای کمیلی که من شناخته ام

 دعای کمیل بنا به روایتی دعای پیامبر زندۀ خدا خضر(ع) است که امام علی(ع) آنرا به کمیل آموختند.

 دعا مثل تمام کارهای یک مؤمن با این جمله آغاز میشود: بسم الله الرّحمن الرّحیم

در ادامه خدا را به صفات نیکویش سوگند میدهد تا به خواهشش توجه فرماید:

 

 ای خدای یگانه! من به راستی از تو خواهش میکنم به وسیلۀ بخشایشت که برهمه چیز احاطه دارد و به نیرویت که با آن بر همه چیز غلبه نموده ای و هر چیزی در برابر آن خاضع است و هر چیزی در برابر آن ناچیز است...به اسمهایت که ارکان هر چیزی را پر نموده است و به علمت که بر هر چیز احاطه دارد... ای نور ای پاک ای نخستین ازلیان و واپسین آخران

 

 اینجا در همان ابتدای دعا از خدا خواهش میکنیم که گناهان ما را ببخشد . اینجا حقیقت گناهان در قالب جملات بیان میشوند:

 

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که پاکیها را از هم میپاشاند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که سرزنش را فرود میاورند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که نعمتها را تغییر میدهند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که دعا را زندانی میکنند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که بلا نازل میکنند

 خداوندا بر من ببخش گناهانی را که امید را قطع میکنند

 خداوندا بر من ببخش هر گناهی را که کرده ام و هر خطایی که انجام داده ام.

 

شاید سؤال شود که چرا اینقدر زود سر اصل مطلب میرویم و از خدا درخواست بخشش میکنیم. در پاسخ باید توجه شما را چهارمین بند از این همین بخش از دعا توجه کرد برخی گناهان راه را بر استجابت دعا میبندند میگوییم خدایا بر آن گناهان را ببخش تا دعایم پذیرفته شود. در ادامه میگوید:

 

خدایا با یادت به تو نزدیک میشوم و خودت را نزد خودت به واسطگی میخواهم و به وسیلۀ بخششت خواهشت میکنم که من را به خویش نزدیک کنی...

 

 اینجا میبینیم که تفکر شیعه نیز بین انسان و خدا فاصله ای قائل نیست و خود خدا را نزد خودش به شفاعت میخواهد در ادامه:

 خدایا از تو خواهش میکنم ، خواهش کسی که احتیاجش زیاد شده و نیازش را به هنگام سختیها بر تو فرو میاورد ... خدایا بر گناهانم بخشنده ای و بر زشتیهایم پوشاننده ای و بر عمل زشتم نیک گرداننده ای نمیابم! نیست خدایی جز تو پاکی و من ستایشت میکنم ؛ «بر خود ظلم کردم» و با نادانیم جرأت یافتم و دلم آرام گرفت به یاد قدیم نو بر من و منتی که بر من نهادی خدای من مولای من چه زشتیها که پوشاندی چه بلاهای سنگین که برگرداندی ...و چه ثناهای نیکویی که اهل آن نبودم گستراندی ... پس به عزتت که عمل زشتم راه دعایم را بر تو نبندد و منرا با رازهایی از من که میدانی رسوا نکنی

 

 این بخشها که گذشت نیز همان راه قسمت بالا را میرود. خاصیت جالب این دعا درسهای خداشناسیست که ما گاهی فراموششان میکنیم مثلا گاهی فراموش میکنیم که جز خدا هیچ کسی را نداریم:

 

 خدای من و پروردگار من جز تو چه کسی را دارم تا از او خواهش کنم که بدحالیم را برطرف کند؟ ... خدای من و مولایم دستوری بر من جاری کردی که در آن خواهش نفسم را پیروی کردم ... دلیلی نیست برای من در آنچه انجام شده در قضای(خواست) تو ... به سوی تو آمده ام ای خدای من بعد از کوتاهی و زیاده رویم «بر خودم» ، در حالی که پوزشخواه ، پشیمان ، شکسته ، عفوخواه ، آمرزش طلب ، بازگشت کنان ، اقرارکننده ، دل نهاده و اعتراف کننده هستم و از آنچه کرده ام گریزگاهی نمیابم و نه پناهگاهی که در کارم بدان روی آورم ، مگراینکه عذرم را بپذیری و منرا بر گسترۀ بخششت وارد کنی. خداوندا ! پس عذرم را بپذیر و بر سختی حالم ببخش و از بند سخت گناهانم رهاییم بخش . ای پروردگار به ناتوانی بدنم و نازکی پوستم و باریکی استخوانم رحم کن. ای کسی که آفرینشم و یاد من و تربیت و نیکویی و غذادادنم را آغاز نمودی بواسطۀ همان بخشش اولیه ات بر من عطا کن.

 

 بند بالا به غیر از آموزش بخشی از خداشناسی اسلامی ، طرز خواهش کردن از پروردگار عالم را به ما یاد میدهد. در ادامه است که دعا وارد بخشهایی میشود که افرادی که عاشق مناجات هستند از آن خوششان میاید . اینجا در واقع بخش اصلی دعا آغاز میشود:

 

ای خدای من و آقا و پروردگارم

آیا منرا بعد از اقرار به یگانگیت

و پس آنکه قلبم از شناخت تو مستحکم شده است

و زبانم به یاد تو گویا گردیده

و ضمیرم به دوستیت اعتقاد یافته

و پس از اعتراف صادقانه و دعای خاضعانه ام برای پروردگاری تو

در آتش رها میکنی ؟

هرگز! تو بخشنده تر از آنی که کسی را که پرورش داده ای ضایع کنی...

 

ای کاش میدانستم ! ای خدای من و آقا و مولایم ! آیا آتش دوزخ را مسلط میکنی بر رخسارهایی که برای بزرگواریت به سجده افتاده اند

و بر زبانهایی که به یگانگیت صادقانه و به سپاسگذاریت مدح کنان گویا شده

و بر قلبهایی که با یقین به خداوندیت اعتراف کرده اند

و بر نهادهایی که از دانش به تو سرشار شده تا آنکه خاشع گردیده اند

و بر اعضا و جوارحی که به سوی مراکز پرستشت شتافتند و به آمرزش طلبی از سوی تو اشاره کرده اند

 

چنین گمانی بر تو نیست

 

در ادامۀ متن دعا آمده است عذاب دنیا که عذابی زودگذر است نمیتوانیم صبرکنیم پس چگونه بر عذاب آخرت صبر کنیم؟! همانطور که گفتم دعایی که از معصومین به ما رسیده است فوق العاده آموزنده تر از مناجاتهای سایرین است:

 

 پس چگونه است صبر من در برابر بلای(عذاب) آخرت و بزرگی بدیهای درون آن(درون جهنم)؟ و آن بلاییست که مدتش طول میکشد و تخفیف داده نمیشود از اهلش زیرا آن جز از خشم و مجازاتت نیست و این چیزیست که آسمانها و زمین تاب آنرا آن را ندارند . ای آقای من! پس چگونه است حال من و من بندۀ ناتوان و خوار و ناچیز و فقیر و درماندۀ تو هستم ای خدا و پروردگار  و آقا و مولایم از کدام امر بر تو شکوه کنم؟ و از کدامشان ضجه زنم و گریه کنم؟ از عذاب دردناک و شدتش ، یا طولانی بودن بلا و مدتش؟

 

یک سؤال: اگر در آخرت به واسطۀ گناهانتان مجبور باشید با کفار همنشینی کنید ، چه میکنید؟

 

پس اگر منرا برای مجازات همردیف دشمنانت قرار دهی ... و جدایی افکنی بین من و دوستانت ؛ ای خدا و آقا و مولا و پرودگار من

گیرم که بر عذابت صبر کنم چگونه بر فراقت صبر کنم؟

گیرم که بر گرمای آتشت صبرکنم چگونه بر «نگاه به سوی بخششت» صبر کنم؟

یا چگونه در آتش منزل کنم در حالی که امیدم گذشت توست است؟

 

پس به عزتت سوگندی صادقانه یاد میکنم ای آقا و مولای من اگر من را (در آن حال) گویا و ناطق رها کنی ؛ بین اهل آن همچون دردمندان ضجه میزنم و همچون فریادرس خواهان به درگاهت بانگ میزنم و همچون عزیز گمکردگان بر تو میگریم ! و هر جا که باشم با صدای بلند میخوانمت: ای سرپرست مؤمنان ای بالاترین آرزوی عارفان ای فریادرس فریادخواهان ای عزیز دل راستگویان و ای خدای جهانیان...

 

 ای خدای من و سپاسگذار تو هستم ، در آنجا(دوزخ) میشنوی صدای بندۀ مسلمانی(توجه دارید که اسلام دین تمام انبیاست و در هر عصری اسمی داشته چون یهودیت و مسیحیت ، پس بکار رفتن واژۀ مسلمان از سوی خضر(ع) عجیب نیست ) به خاطر مخالفتش زندانی شده است و مزۀ عذاب جهنم را به کیفر نافرمانیش و بین طبقات دوزخ به جهت جرم وگناهش و شیون میکند به سوی تو ، شیون آرزومند به رحمتت ، و به زبان اهل توحیدت بر تو ندا میزند و به پروردگاریت توسل جسته است. ای مولای من،

 پس چگونه در عذاب باقی میماند و او به بردباری و رأفت و رحمت بی پایانت امیدوار است؟

و چگونه آتش شکنجه اش میدهد و او آرزومند بخشش و بخشندگیت است؟

یا چگونه شرارۀ آتش او را میسوزاند و تو صدایش را میشنوی و جایش را میبینی؟

یا چگونه شرارۀ آتش او را احاطه میکند و تو میدانی که ناتوان است؟

یا چگونه بین طبقات جهنم مضطرب بماند(قل قل بزند) و تو بر صداقتش آگاهی؟

یا چگونه مأمورین دوزخ زجرش دهند و او تو را با صدای «ای پروردگارم» صدا میزند؟

یا چگونه امید به فضل تو در آزادی از آتش دوزخ داشته باشد و تو رهایش کنی؟

 

هرگز! چنین گمانی بر تو نیست ...

 

 تا اینجا جزء نخست بخش اصلی دعا به پایان میرسد ، ولی این سخنان به هیچ وجه بدان معنا نیست که ما میخواهیم با این حرفها العیاذبالله خدا را با چربزبانی قانع کنیم که ما را علیرغم گناهان فراوانمان بر خلاف عدالتش(که از نظر شیعه یک اصل دین است) از مجازات برهاند. در واقع آنچه تا اینجای دعا میگوید پیشگفتاری بلند و بالا بود برای بخش بعدی دعا:

 

 به یقین سوگند میخورم که اگر دستور به عذاب منکرانت نداده بودی و دشمنانت را به جاودان کردن (در عذاب) حتمیت نداده بودی ؛ آتش را سرد و سلامتبخش قرار میدادی و هیچکس را در آن قرارگاه و جایگاهی نبود ولی تو که اسمهایت پاکند سوگند یاد فرموده ای که آنرا از همۀ کافران جنی و انسی پر کنی و دشمنانت را در آن جاودان کنی و تو که ستایشت بزرگ است ابتدا فرمودی: ... آیا کسی که مؤمن است چون کسی است که کافر است ؟ برابر نیستند.

 

این بخش کوتاه از دعا که ،هرکس یکبار قرآن را خوانده باشد آیات قرآن را در بند بند آن میبیند، نشانگر آنست که ما مجازات گناهان خود را بدیهی و حتمی میدانیم.

 ما از طرفی میگوییم خدایا چگونه میخواهی مایی که به تو ایمان آورده و به تو عشق میورزیم را با دشمنانت در یکجا قرار دهی؟ و از سوی دیگر اعتراف داریم که خداوند سوگند یاد فرموده که در قیامت تمام گناهکاران را عذاب دهد. اکنون چاره چیست؟ خب مایی که جز خدا کسی را نداریم به جز از خدا نمیتوانیم یاری بخواهیم و چارۀ گناه آنستکه پیش از مرگ بخشیده شود زیرا پس مرگ دیگر استغفار سودی ندارد. پس از تنها کسی که در دنیا داریم درخواست عفو میکنیم:

 

  خدای من و آقایم پس از تو خواهش میکنم

بواسطۀ قدرتت که مقدرات را با آن ایجاد کردی

و بواسطۀ قضایی که آنرا حتمی قرار دادی و بر طبق آن داوری کردی

و غالب شدی بر هر کس که قضا و قدر را بر او اجرا کردی

که در این شب و در این ساعت(این لحظه) بر من ببخشی هر خطا و هر گناهی که انجام دادم و هر زشتی که پوشاندم و هر نادانی که کردم ، پنهان یا عیان انجامش دادم ، مخفیش کردم یا آشکارش نمودم ، هر بدی که نویسندگان گرامی(فرشتگان ثبت اعمال انسان) را به نوشتنش دستور دادی و موکلشان کردی که آنچه از من است را حفظ کنند و آنها را شاهدانی بر اعضایم قرار دادی و خودت بالاتر از ایشان مواظب من بودی...

 

 بخش اصلی دعای کمیل اکنون گذشت و در ادامه دعاها و خواهشهایی است که که در یک کلام به ما میاموزند که چه چیزهایی از خدا بخواهیم که خواندنش را به همه توصیه میکنم! در پایان دعا با خواهشهایی توأم با سپاس و ستایش خدا به پایان میرسد:

 

ای که زود خوشنود میشوی ، بر کسی که جز دعا ندارد ، رحم کن ؛ بدرستیکه آنچه بخواهی میکنی.

 

ای کسی که اسمش دارو و یادش درمان و فرمانبرداریش بی نیازیست ؛ بر کسی که سرمایه اش امید و سلاحش گریه(التماس) است رحم کن.

 

ای تمام کنندۀ نعمتها! ای برطرف کنندۀ بلاها! ای نور ترسیدگان در تاریکی! ای دانایی که نیاموخته ای! درود فرست بر محمد(ص) و خاندان محمد(ص) و با من چنان که من هستم رفتار نکن (و با من چنانکه خودت هستی رفتار کن ) و درود خدا بر پیامبرش و پیشوایان بابرکت ازخاندانش و خدا سلام فرستد ، سلامی بسیار.

 

اینجا ممکن است برخی دوستان راجع به صلوات فرستادن خضر(ع) بر پیامبر اسلام بپرسند. در پاسخ باید بگوییم که :

 

۱. خدا و ملائکش بر پیامبر اسلام درود میفرستند چه رسد به پیامبران (سورۀ احزاب آیۀ ۵۶)

۲. پیامبران خدا از فلسفه و سلسلۀ نبوت آگاه بوده اند و پیامبر آخرالزّمان و امامان را میشناختند زیرا این پیامبران و پیشوایان الهی از فلسفۀ خلقت بوده اند و وسیلۀ خدا برای هدایت خلق. پس بیشک خضر(ع) هم پیامبر اسلام را میشناخته و میشناسد

ترفندهای شبهه افکنها(۱)

ترجمۀ غلط از قرآن و تفسیر به رأی

 در این راه این ملحدین که معمولا از انسانیت چندان زیادی هم سود نمیبرند آیات قرآن را به نفع خود ترجمه میکنند:

برای مثال این ترجمه ایست که یک شبهه افکن دروغگو از آیۀ 28 سورۀ آل عمران آورده است:

 مؤمنین نباید غیر مؤمن به اسلام را به دوستی بگیرند مگر از روی ترس و خدا شما را از خودش بر حذر میکند(!) تا از غیر مؤمنین نترسید و از خدا بترسید.

 میبینیم که شبهه افکن سعی کرده با ترجمۀ غلط قرآن را به خودخواهی و دعوت به دورو بودن محکوم کند و همچنین با بکار بردن واژۀ «غیر مؤمن به اسلام» خواسته بگوید روی سخن قرآن در این کلام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها است و اما معنی حقیقی آیه اینست: 

 مؤمنین «کافران» را «به جای مؤمنین» به دوستی «نمیگیرند» و هر کس چنین کند به هیچ وجه از (بندگان) خدا نیست مگر آنکه از (دشمنی و شکنجۀ) آنها بسیار بترسند و خدای یگانه «مواظب» شماست و بازگشت به سوی خداست.

 اختلاف ترجمه را دیدید؟ کلماتی را که این شبهه افکن غلط ترجمه کرده را با گیومه مشخص کردم تا بیشتر دقت کنید. میبینید که اینجا هیچ حرفی از اهل کتاب و ترسیدن از خدا نیست. متأسفانه ترجمۀ غلط و تفسیرمآبانۀ آقای الهی قمشه ای هم به این قماش از ملحدین خیلی کمک کرده است به طوری که ایشان در برخی موارد به جای ترجمه کردن آیه تفسیر خودشان از آیه را بیان میکنند. من به جوانان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانند عربی یاد بگیرند تا خود بتوانند به درستی ترجمۀ آیات اطمینان یابند.

 از سوی دیگر الحادگرایان سعی دارند با تفسیر به رأی مفهوم اسلام را در ذهن جهانیان مخدوش کنند و بارزترین نمونه اش هم تفسیرشان از این آیه است:

 هر جا کفّار را یافتید آنها را بکشید.

که از آن تفسیر به جنگ طلب بودن اسلام میکنند در جواب این تفسیرها باید بدانیم که:

 اول از همه تفسیر قرآن کار هر کسی نیست و وقتی علما پس از دهها سال تحصیل علم ، کتاب تفسیر مینویسند معلوم میشود که چقدر اینکار دشوار است.

 دوم اینکه هر آیه شأن نزولی دارد این آیه زمانی نازل شد که کفّار عهد صلح دهسالۀ خود با پیامبر را زیر پا نهادند و گروهی از مؤمنین را به قتل رساندند بد نیست بدانیم که بعد از این آیه بود که مکه توسط مسلمین تسخیر شد ولی با این وجود هیچ خونی ریخته نشد.

سوم اینکه برخی آیات محکمات و بعضی متشابهاتند ؛ برخی ناسخ و گروهی منسوخند آیا این آیات را تشخیص میدهید که به تفسیر قرآن میپردازید؟ بد نیست بدانید نظر قرآن در مورد کافران فقط با آن آیه مشخص نمیشود و آیاتی مثل آیات سورۀ کافرون نیز باید مد نظر قرار گیرند:

 بگو ای کافران آنچه میپرستید را نمیپرستم ... دینتان برای خودتان و دین من برای خودم

 که نشان میدهد که قرآن کفار را به حال خود رها کرده و بخواطر دین غلطشان حکم به اعدامشان نمیدهد